نقد و بررسی
در توضیحات پشت جلد کتاب آمده است:
“جنگ و آسیب های طالبان افغانتسان را چنان متاثر ساخته که انتظار پدید آمدن اثر ادبی فاخری از آن نمی رود. نویسندگان افغانی اغلب مجالی برای شنیده شدن آثارشان خارج از افغانستان نمی یابند. خالد حسینی، نویسنده افغان کسی بود که با رمان زیبا و پراحساس بادبادک باز، این تصور را تغییر داد. بادبادک باز روایتی از عاطفه و خیانت است. امی، پسر بی مادری که تمام عشق و محبت خود را از بابا طلب می کند. بابا که پشت چهره بسیار خشن، قلبی مهربان دارد و حسن خانه زادی که رابطه بسیار نزدیکی با امیر دارد؛ و ماجرای دردناک ظلمی وحشتناک به حسن که او آن را از چشم امیر می بیند و امیر که هرگز خود را ز بار گناه دوران کودکی آزاد نمی بیند. خالد حسینی در بادبادک باز روایتگر عذاب وجدانی است که ریشه آن به دوران کودکی باز می گردد. برای قهرمان داستان، راهی جز بازگشت به سرزمین مادری و روبرو شدن با کفاره گناه خود باقی نیم گذارد. خالد حسنی این هسته قدرتمند داستان را با شخصیت پردازی قدرتمند و توصیفات ناب از کابُل قدیم، بوی دود کباب بره، عینک ته استکانی، داستان نویسی زیر درخت انار و بادبادک بازی در آسمان آبی به گونه ای می آراید که پیش از اتمام خواندن داستان، نار گذاشتن آن امری بسیار دشوار خواهد بود.”
در بخشی از کتاب می خوانیم:
“فقط یک گناه وجود دار؛ فقط یکی. آن هم دزدی است. هرگناه دیگری، صورت دیگر دزدی است. حرفم را می فهمی؟ وقتی مردی را بکشی، زندگی را از او دزدیده ای، حق زنش را برای داشتن شوهر دزدیده ای، همین طور حق بچه هایش را برای داشتن پدر. وقتی دروغ بگویی حق طرف را برای دانستن راست دزدیده ای. وقتی کسی را فریب بدهی حق انصاف و عدالت را دزدیده ای، می فهمی…؟!”
0دیدگاه کاربران