نقد و بررسی
داستان این رمان از زبان کاراوی روایت میشود. فردی که همسایه گتسبی بزرگ است. اما داستان کتاب با دیدار کاراوی با عمو زاده خود، دِیزی و شوهرش آغاز می شود. تام که اشراف زاده ای ثروتمند است زندگی تجملاتی و خوشی را در کنار همسرش تجربه می کند. در مقابل گتسبی یک جوان بسیار موفق و پولدار است و کسی از گذشته او چیزی نمی داند. این مرد جوان همواره مشغول خوش گذرانی و برگزاری مهمانی های بزرگ و باشکوه است. مهمانی هایی که هر کسی می تواند در آنها شرکت کند و شاد باشد. کسی خبر ندارد که این ثروت عظیم گتسبی از کجا آمده است. در مورد ثروت و حتی خود گتسبی شایعات زیادی وجود دارد. مثلا شایعه است که گتسبی از خانواده بسیار فقیری بود که عاشق دِیزی می شود. گتسبی در زمان سربازی از دِیزی دور می شود اما بعد خبر ازدواج او را می شنود. با این حال گتسبی عاشق می ماند و همیشه چشمش به دنبال دیزی می گردد. در این میان، گتسبی فرصت بی نظیری پیدا میکند، چرا که کاراوی همسایه او، با دِیزی فامیل درجه یک است و…
0دیدگاه کاربران