نقد و بررسی
کتاب خرمگس اثر اتل لیلیان وٌینیچ است و داستانی سیاسی و فلسفی دربارهی یک جوان کاتولیک انقلابی است. آرتور بورتون شخصیت اصلی داستان خرمگس، مسیحی متعصبی است که با کشیشی به نام پدر مونتالی روابط بسیار صمیمانهای دارد و این رابطه استاد و شاگردی آنها، برای سالیان دراز ادامه داشت؛ اما پس از مدتی پدر مونتالی به دلیل ترفیع از کلیسا میرود و کشیش جدیدی جایگزین او میشود.
در قسمتی از کتاب خرمگس میخوانیم:
جای تاسف است که کلیسا کشیشان را از ازدواج منع میکند. پدر! من اطمینان دارم که اگر شما پیمان نبسته بودید. اگر ازدواج میکردید فرزندانتان بسیار … هیس! این کلمه با چنان زمزمه سریعی ادا شد که به نظر میرسید سکوت بعدی را عمیقتر میسازد.
فایده پیمانها چیست. این پیمانها نیستند که در میان مردم بستگی ایجاد میکنند. اگر انسان احساسی خاص نسبت به چیزی داشته باشد. این احساس او را بدان وابسته میسازد. ولی اگر چنان احساسی در او نباشد هیچ عاملی قادر به ایجاد چنین وابستگی نخواهد بود.
رستگاریتان را جاودانه در آغوش بگیرید، از ثمرهاش بهره ببرید! من آن را همچون استخوانی که جلوی سگهای گرسنهی خیابانی میاندازند، به سوی شما افکندم! دیگر از بهای غذایی که میخورید نگران نباشید، بیایید شکمتان را از گوشت تن پسرم پر کنید! ای بربرهای آدم خوار، ای خون آشامان مرده خوار! اینک از گوشت تن پارهی جگر من بخورید! خون گرم و جوشان قلب جگرگوشهی من، خونی را که به خاطر شما ریخته شد، بنوشید. آنرا سر بکشید، بلیسید و لبهایتان را با آن سرخ کنید. هم چون کرکسهای مرده خوار، گوشت را از کف یکدیگر بربایید، بر سر آن با هم بجنگید و سرانجام آنرا حریصانه ببلعید؛ ولی دیگر مرا شکنجه نکنید. به این تنی که به خاطر شما قربانی شده بنگرید، قطعه قطعه و خون چکان … هنوز قلبش از زندگی رنج آور میتپد، از این احتضار جگرسوز میلرزد؛ بیایید مسیحیان، این را بنگرید و بخورید! این را نیز به خاطر داشته باشید که روح لال است. صدایی ندارد که فریاد برآورد. باید تحمل کند. تحمل کند و باز تحمل کند. هرچه زمان انجام کاری بیشتر باشد. دلایل شروع آن نیز بیشتر است.
0دیدگاه کاربران