نقد و بررسی
شاهنامه فردوسی جزئی از سه مجموعه بزرگ آثار ادبی جهان، یعنی ایلیاد هومر، کمدی الهی دانته و مجموعه آثار شکسپیر قرار داشته و چهارمین اثر بزرگ دنیا به شمار میآید. در میان تمامی شاهنامهها، داستانهای شاهنامه فردوسی موثرتر، با ارزشتر و دلنشینتر است.
در کتاب قصههای شاهنامه عناصری همچون پیام، درونمایه و شخصیت آنچنان بزرگ و جاودانی است که به زمان و مکان محدود نمیشود و در هر دوره و هر مکان، تازه، نو و گیراست.
در قسمتی از کتاب قصه های پند آموز شاهنامه میخوانیم:
جمشید شاه، خودکامگی (خودسری) پیشه کرد و در اندک زمان به شوربختی (بیچارگی) افتاد. در این هنگام در سرزمین تازیان، پادشاهی بود خداشناس و دادگر به نام «مرداس». او پسری داشت تیرهدل و ناسپاس به نام «ضحاک». روزی اهریمن در برابر ضحاک نمایان شد و او را فریب داد و به کشتن پدر برانگیخت. ضحاک، دل به اهریمن سپرد و مهر فرزندی را از یاد برد. او به نیرنگ، مرداس را پنهانی در چاهی ژرف انداخت و خود به جای او بر تخت شاهی نشست. دیگر بار، اهریمن خندهکنان پیش ضحاک آمد و گفت: «اگر از پیمان من سرنپیچی تو را به پادشاهی سراسر گیتی خواهم رساند. آنگاه دد (جانور وحشی) و دام (جانور اهلی) و مرغ و ماهی و همهی جانوران روی زمین به زیر فرمان تو خواهند آمد.
بدو گفت:
چون سوی من تافتی
ز گیتی همه کام دل یافتی
اگر همچنین نیز پیمان کنی
نپیچی زگفتار و فرمان کنی
جهان سر به سر پادشاهی توراست
دد و مردم و مرغ و ماهی تو راست
0دیدگاه کاربران