نقد و بررسی
رمان «صد سال تنهایی» در سال ۱۹۶۵ در شمارگان هشت هزار نسخه و به زبان اسپانیایی در آرژانتین به چاپ رسید که همه نسخههای آن در هفته اول فروخته شد. بعد از گذشت تقریباً پنج دهه از اولین چاپ این کتاب، بیش از سی میلیون جلد از آن در سراسر دنیا به فروش رفته است و به بیش از سی زبان مختلف ترجمه شده است.
کتاب صدسال تنهایی حکایت شش نسل از خانواد های کولی است که محکوم به تنها زیستن هستند.
خوزه آرکادیو بوئندیا و اورسولا ایگوآران، زن و شوهری هستند که همراه تنی چند از دوستانشان دهکده خود را ترک میکنند تا به جای جدید برسند و سپس دهکده موکوندو را بنیان میگذارند؛ دهکدهای که در ابتدا بکر و جادویی است، ولی بعد از ارتباط با سایر تمدنها، عناصر خیال از آن دور میشود.
صدسال تنهایی از زبان سوم شخص حکایت میشود. مارکز در صد سال تنهایی واقعیت اجتماعی و جغرافیایی جدید کولی ها را از همان ابتدا به تفکرات و اسطورههای آنها پیوند میدهد. شگفتیهای مربوط به حضور کولی ها در دهکده را که به واقعیت زندگی در کلمبیا شباهت دارند با جادوهایی که در این داستان رخ می دهند، ادغام می کند و استفاده از سبک رئالیسم جادویی در رمان را به اوج خود می رساند.
0دیدگاه کاربران