نقد و بررسی
در سال ۱۹۴۳ بیش از ۱۰ میلیون نسخه از این کتاب در آلمان وجود داشت، در مدارس تدریس میشد و به زوجهای جوان هدیه داده میشد. این کتاب به بسیاری از زبانهای دنیا ترجمه شدهاست. هیتلر کتاب را در ۱۵ فصل و دو بخش تدوین کردهاست.
در قسمتی از فصل ششم این کتاب میخوانیم:
هفتم اکتبر بود که زخمی شدم! دو سال بود که وطنم را ندیده بودم. با اوضاعی سخت به بیمارستان صحرایی منتقل شدم درحالی که هیچ اطلاعی نداشتم کجا هستم و اوضاع جنگ چگونه است در بیمارستان بستری شدم. بعد از دوسال بالاخره با قطار به سمت مرز آلمان رسیدیم. همه سربازان از نواحی بروکسل، لووان و لیتر بودند و وقتی خاک آلمان را دیدند از شادی دیدار وطن فریاد میکشیدند. در مدتی که بیمارستان بودم دیدم که در آنجا سربازها و فرماندهان انواع غذاها را میخورند در حالی که ما در جبهه هر دو یا سه روز یکبار غذایی برای خوردن مییافتیم. در هنگام اعزام به جبهه در ۱۹۱۴ بسیار خوشحال بودیم و تب و تاب جنگ داشتیم اما هنگام بازگشت از جنگ زمانی که جنگ به اتمام رسیده بود همه در سکوت و بغض بودیم. خوشحالی فقط این بود که زنده مانده بودیم و یکبار دیگر وارد وطن شده بودیم.
توسط هیتلر در تاریخ
این کتاب رو به همه ی دوستان اهل کتاب پیشنهاد میدم
به نظرم همه باید بخوننش